حبابِ نِگرانِ لبِ رود

روزمرگی های تکراری و نخواندنی یک عدد نگران

حبابِ نِگرانِ لبِ رود

روزمرگی های تکراری و نخواندنی یک عدد نگران



حس مورچه ای رو دارم که تو عسل گیر کرده،نه میرم بالا نه میرم پایین. رکود کوفتی ای که نمیذاره از جام تکون بخورم.

*
یک سال و 4 ماه پیش، clean تیلور سویفت گوش دادم و نوشتم؛ همه چیزو تو ذهنم تموم کردم و واقعا تموم شد، چرا الان تموم نمیشه؟

*

جوری کار ریخته رو سرم که احساس میکنم اگر یک ماه تمام شبانه روز هم کار کنم باز هم تموم نمیشه.این روزها اوج جوونیمه؟ ریلی؟
*




.And if he was a girl,I would call her a whore
  • حبابِ نگرانِ لبِ رود